آن روز و امروز
سعید صادقی ، عکاس و فیلمبردار ، مجموعه ای از عکس هایش را در گالری پاییز خانه هنرمندان به نمایش گذاشت. این نمایشگاه با عنوان « بعد از آن روز » ، از 31 شهریور ماه تا 9 مهر ماه 1398 مورد بازدید قرار گرفت.
وی در سال 1356 با عکاسی فیلم «جنگ اطهر» کارش را شروع کرد و در دوران انقلاب به عکاسی و فیلمبرداری 8 میلیمتری پرداخت. از سال 1358 همکاری با مطبوعات را شروع کرد و در تمامی دوران دفاع مقدس در جبهه ها و عملیات مختلف حضور داشت ، گاه مجروح شد ، و عکس های بسیاری گرفت. هر چند در اوایل دهه هفتاد با فیلم «پایان کودکی» فیلمبرداری فیلم های سینمایی را آغاز کرد ، اما همچنان عکاسی دغدغه اصلی او باقی ماند. نمایشگاه های زیادی برگزار کرد ، چندین جایزه برد و مقالاتی در زمینه عکاسی جنگ به چاپ رساند. تا کنون عکس های او در بیش از 18 جلد کتاب عکس به چاپ رسیده است.
اسماعیل علوی ، خبرنگار همکار و همراه سعید صادقی ، یادداشتی با عنوان « یادگارهای ایثار و شهادت » برای این مجموعه عکس نوشته که توضیح و توصیف مناسبی برای آن به شمار می رود.
"بیش از سه دهه از آن روزها می گذرد. روزهایی که به عنوان خبرنگار به همراه سعید صادقی، عکاس معروف جنگ راهی جنوب شدیم و هر یک به دنبال سوژه های خود رفتیم. او به دنبال «تصویر» و من به دنبال «صدا». سوژه های سعید رو به سوی دوربینش می ایستادند و نیازی نبود تا خود را معرفی کنند و همین که سعید سیمای تابناک آنان را با نشانه هایی از خلوص و پاکی برای آیندگان ثبت می کرد، کافی بود. اما سوژه های من اسم و رسم داشتند و معلوم بود اهل کدام شهر و دیارند و از انگیزه هایشان برای حضور در معرکه های خطر خیز و جنگ و گریز می گفتند. آن روزها فکر می کردم سعید با فشردن شاتر کارش تمام می شود، حال آنکه من باید بعد از گرفتن صدا آن را پیاده می کردم و با چاشنی دیده ها و توصیف فضای جبهه تبدیل به گزارشی آماده چاپ می کردم. گذشت زمان، اما به من فهماند که کار من پس از انتشار به اتمام رسیده و با فاصله گرفتن از آن روزها از سکه افتاده است. حال آنکه عکس های سعید به زر نابی می مانند که گذشت زمان نه تنها از ارزش آنها نکاسته، بلکه به قدر و قیمتشان افزوده است. بعد از آن همه سال سعید به صرافت افتاد تا آدم های حاضر در عکس هایش را پیدا کند و این بار نام و نشانی آنها را بپرسد و سراغی از زندگی هایشان بگیرد. برای این کار هر از چندی آلبومی از عکس هایش را در صفحه پایداری «ایران» منتشر کرده و صاحبان عکس ها را جستجو می کند. من نیز یک بار دیگر دوش به دوش سعید به راه افتادم تا همراهش باشم و مثل آن روزها من کاغذ و قلم به دست و او دوربین بر دوش، جاده ها را طی کنیم تا به تمنایی گنگ و مبهم که از درونمان سرچشمه می گیرد پاسخ گفته باشیم. با این تفاوت که این بار به جای بیابان و سنگر و خاکریز به شهرها و به سوی خانواده ها در حرکتیم و هر دو مویی سفید کرده و پا به سن گذاشته ایم."